سلام دوستای گلم
سفره مهمونی پاگشا عروس عمو جان مربوط به پنجشنبه خونه پدرم که تقریبا همه کاراش بامن و خواهرم بود و مامان خانومی که دیر تشریف آوردن😂😂😂
این سفره با نهایت اتفاقات و بدبیاری های مختلف چیده شده😰😰😥😥😅😅
شب قبلش رفتم خونه بابا که دسر و یه سری مخلفات که میشه از شب قبل آماده کرد رو آماده کنم که فرداش همه کارامون نیفته تو هم رفتم دیدم بعلللله هنوز خرید نکردن😒😒 هیچییی هلک هلک با خواهری و دوتا فسقلمون راه افتادیم 🚶🚶تو خیابون وسایل مورد نیاز رو خریدیم وقتی رسیدیم خونه دیگه انقدر خسته بودیم😩 که نگو شام خوردیم خوابیدیم😂
صبح پاشدیم بریم سر کارا که مادربزرگم تلفن زد که حالش بده مامان و بابام رفتن که ببرنش دکتر تا عصر نیومدن😰😰
دیگه خواهری هم رفت مابقی سبریجات و ...رو بخره منم تند تند مشغول انجام کارا شدم🏃🏃 دسر و ...رو درست کردم
در همین حین گاز کولر گازی تموم شد😓 و خونه تبدیل شد به سونا 😂😂😂یعنی نزدیک یک ساعت خامه میزدم بعد که روی دسر ماسوره زدم همون آن ولو شد😭 ما خودمون چون مشغول کار بودیم فکر نمیکردیم انقدر گرم باشه همش میگفتم چرا خامه م امروز اینجوری شد😭😭رفتم بیرون و اومدم تو دیدم واییی انگار از خونه بخار میزنه بیرون😂😂
خب بریم سر خراب کاری بعدی😂😂اقااا من یه قالب مافین تازه خریده بودم برداشتم توش ته چین قالبی درست کردم وقتی ته چینا آماده شدن و برگردوندم دیدم پوشش ته قالب چسبیده به ته چینا😭😭😭😭اقا چقدر ناراحت شدم😭😭😭دیگه ته چین که کلا از سفره حذف شد😔
مامان خانومی هم اومد خسته بود 😂😂فقط قورمه سبزی پخت
من ماهی شکم پر پختم و دسرم پاناکوتا زعفرانی بود
سالاد فصل و برنجم ساده و سبزی پلو
اهان سوپ جو مخصوص مهمونی هم بود
موقع کشیدن ماهی ها یکیش چپه شد و ریخت و قیافش بهم ریخت😂😂😂اونو قایم کردیم😂😂بعد خودمون خوردیمش
هیچی دیگههههههه دیدید وقتی بد بیاری بیاد پشت سرهم میاد حکایت اون روز مابود 😁😁کلی هم حالم گرفته شد بخاطر ته چین و ماهی متلاشی😂و تزیین دسر😭😭واقعا هم خسته شدم
تازه در حین همه این کارا پرنیا هم هرازگاهی میومد میچسبید به پاهام و ول نمیکرد😂😂
سفره هم اینجا کامل نیست قورمه سبزی هنوز نیومده سرسفره 😁😁
ما کلا از سفره عکس نمیگیریم تو مهمونیامون
این عکسم به صورت قاچاقی توسط دختر عمو گرفته شده😂😂شنبه برام فرستاده میگه فرشته بیا برا پیجت یه عکس گرفتم😂😂😂😂😂
...